فولولغتنامه دهخدافولو.(معرب ، اِ) به یونانی حنظل است . (فهرست مخزن الادویه ). هنداونه ٔ ابوجهل . حنظل . رجوع به این کلمات شود.
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. فولادین . پولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
فولادینلغتنامه دهخدافولادین . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. پولادی . فولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
فولادوندلغتنامه دهخدافولادوند. [ لادْ وَ ] (اِخ ) یک پهلوان تورانی است که به دست رستم کشته شد. (مجمل التواریخ و القصص ص 48).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش سرپل شهرستان قصرشیرین که دارای 200 تن سکنه است . آب آن از سراب مارآب و محصول عمده اش غله ، لبنیات ، توتون ،صیفی و ذغال است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. فولادین . پولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
فولادینلغتنامه دهخدافولادین . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. پولادی . فولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
فولادوندلغتنامه دهخدافولادوند. [ لادْ وَ ] (اِخ ) یک پهلوان تورانی است که به دست رستم کشته شد. (مجمل التواریخ و القصص ص 48).
فولاد معدنیلغتنامه دهخدافولاد معدنی . [ دِ م َدِ / دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فولاد طبیعی . شاپورگان . شابرقان . اسطام . پولاد کانی . (یادداشت مؤلف ).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).