فوکانلغتنامه دهخدافوکان . (اِ) فقاع است که به فارسی بوزه نامند. (فهرست مخزن الادویه ). به کاف پارسی صحیح است . رجوع به فوگان شود.
فوقانیلغتنامه دهخدافوقانی . [ ف َ نی ی ] (ع ص نسبی ) مقابل تحتانی ، و نسبت شاذّی است از فوق . (اقرب الموارد). برین . مقابل زبرین . مقابل تحتانی : طبقه ٔ فوقانی ، اطاق فوقانی . (یادداشت مؤلف ). || حرفی که یک یا چندنقطه بالا دارد. (یادداشت مؤلف ). || جامه ای که بر روی همه ٔ جامه ها پوشند. (یادد
آگنجلغتنامه دهخداآگنج . [ گ َ ] (اِ) امعاء سطبر گوسفند و مانند آن بگوشت آکنده : عصیب و گرده برون کن تو زود و برهم کوب جگر بیازن و آگنج را بسامان کن وز این همه که بگفتم نصیب روز بزرگ غدود و زهره و سرگین و خون و فوکان کن . کسائی .</p