فَرْجلیسیcunnilingus, cunnilinctio, cunnilinction, cunnilinctus, cunnilingamواژههای مصوب فرهنگستانتحریک اندام جنسی خارجی زن با دهان یا زبان
فرشلغتنامه دهخدافرش . [ ف َ ] (ع اِ) بساط افکنده . (منتهی الارب ). گستردنی . زیرانداز. قالی . (یادداشت به خط مؤلف ). مفروش از اسباب خانه . (اقرب الموارد) : از تو خالی نگارخانه ٔ جم فرش دیبا کشیده بر بجکم . رودکی .از وی بساطها و ف
فریجلغتنامه دهخدافریج . [ ف َ ] (اِ) رستنی و نباتی است که آن رااگر ترکی خوانند. (برهان ). فریز. فریژ. فریژ. فژژ. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به این کلمات شود.