فومةلغتنامه دهخدافومة. [ م َ ] (ع اِ) خوشه . || آنچه به دو انگشت برداشته شود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، فُوَم . (اقرب الموارد).
فامیةلغتنامه دهخدافامیة. [ ی َ ] (اِخ ) شهر بزرگی است و یک ناحیه است از سواحل حمص . (از معجم البلدان ). شهری است به شام . (منتهی الارب ).