قابلیتلغتنامه دهخداقابلیت . [ ب ِ لی ی َ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شایستگی . سزاواری . برازندگی . استحقاق . استعداد. لیاقت . (ناظم الاطباء) : داد حق را قابلیت شرط نیست . مولوی . || پذیرائی . شایستگی پذیرفتن . || (اصطلاح فلسفه ) استعداد قبول .
قابلیتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ability _, capability, capacity, competence, facility, faculty, flair, ship _
مقابلتلغتنامه دهخدامقابلت . [ م ُب َ / ب ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) مقابلة. مقابله . و رجوع به مقابلة و مقابله شود. || دشمنی . مخالف .ستیزه جویی : و آن کس که به مقابلت و مقاتلت تلقی کرد... با اتباع و اولاد... نیست گردانید. (جهانگشای جوینی چ