قابل انتقالtransmissible 2واژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه میتواند از فرد یا گونهای به دیگری منتقل شود
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در <span class="hl" dir="l
transmissibleدیکشنری انگلیسی به فارسیقابل انتقال است، قابل انتقال، مسری، انتقال پذیر، قابل سرایت، فرافرستادنی، فرستادنی، ساری
transferدیکشنری انگلیسی به فارسیانتقال، نقل، واگذاری، تحویل، سند انتقال، ورابری، انتقال واگذاری، انتقال دادن، واگذار کردن، منتقل کردن، ورابردن، انقال دادن، انتقالی
ارتباطات همزمان دوطرفهtwo-way simultaneous communications, both-way simultaneous communicationsواژههای مصوب فرهنگستانانتقال همزمان و دوسویۀ داده در یک مسیر انتقال