عقابلغتنامه دهخداعقاب . [ ع ِ ] (ع اِمص ، اِ) عذاب و شکنجه و پاداش بدی . (دهار). جزای بدی ، و آن در پی گناه باشد، و گویند آن محنت و عذابی است که به دنبال ارتکاب گناه ، در آخرت دامنگیر انسان می شود. (از اقرب الموارد). تنبیه و سیاست . (ناظم الاطباء). ضد ثواب . (اساس الاقتباس طوسی ). عقوبت . (مه
چکابلغتنامه دهخداچکاب . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد که در 10 هزارگزی شمال خاوری فریمان و4 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ قدیمی مشهد به فریمان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و <span class="hl" dir="lt
عکابلغتنامه دهخداعکاب . [ ع ِ ] (ع اِ) اسم جمع است مر عنکبوت را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عنکبوت شود.
قاب شیشۀ جلوwindshield panel, windscreen panelواژههای مصوب فرهنگستانقاب متصل به سقف که شیشۀ جلو در داخل آن قرار میگیرد
تقویتکنندۀ قاب شیشۀ جلوwindshield support panel, windscreen support panel, cowl, scuttle, scuttle panelواژههای مصوب فرهنگستانقسمتی از بدنۀ خودرو بین فضای موتور و جلوی پیشخوان/ داشبورد که باعث تقویت قاب پایینی شیشۀ جلو میشود
ستون جلوA-pillar, A-post, windshield pillar, windscreen pillarواژههای مصوب فرهنگستانستونی که قاب شیشۀ جلو به آن متصل است و در نگهداری سقف نقش دارد
ستون عقبC-pillar, rear pillar, C-postواژههای مصوب فرهنگستانستونی در انتهای خودرو که قاب شیشۀ عقب به آن متصل است و در نگهداری سقف نقش دارد
قابلغتنامه دهخداقاب . (اِخ ) قریه ای است در خاک مصر در طرف چپ رود نیل به فاصله ٔ بیست ونه هزارگزی جنوب شرقی «اسنه » و در نزدیکی خرابه های شهر قدیمی که به زبان قبطی «نخب » و به زبان یونانی «التیه » نامیده میشود قرار دارد. دارای آثار عتیقه و بعضی قبور قدیمه حاوی سردابه هائی است . (از قاموس الا
قابلغتنامه دهخداقاب . (اِخ ) واحه ای است واقع در میان صحرا در نوبه ٔ آفریقا در جانب غربی «دنقله » و در چهل وپنج هزارگزی ساحل نیل ، طول آن از شمال به جنوب یکصدوهفتادهزارگز است و چون ارتفاع سطح آن کمتر از نیل است با احداث جداولی از نیل آن را معمور و مسکون ساخته اند. عمران و آبادی آن سابقاً بیش
قابلغتنامه دهخداقاب . (ترکی ، اِ) خوان طعام و در مصطلحات نوشته که قاب لفظ ترکی است . (بهار عجم ). به معنی آوند و ظرف و چون طبق ظرف طعام است آن را قاب نیز گویند. (آنندراج ). ظرف بزرگ بی دیواره از مس یا چینی و غیره برای پلو و مانند آن . در ترکی به معنی مطلق ظرف و در فارسی دوری بزرگ کوچکتر ازلن
قابلغتنامه دهخداقاب . (ع اِ) اندازه . مقدار. (مهذب الاسماء) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مابین قبضه ٔ کمان و خانه ٔ کمان . (غیاث ). میان قبضه و گوشه ٔ کمان . (منتهی الارب ). خانه ٔ کمان . (دهار).- قاب قوسین .
قابلغتنامه دهخداقاب . [ قاب ب ] (ع اِ) سیم (سوّم ) سال . (مهذب الاسماء). دو سال بعداز سال جاری . || سال آینده . (آنندراج ).
دقابلغتنامه دهخدادقاب . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
حجرالعقابلغتنامه دهخداحجرالعقاب . [ ح َ ج َ رُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) حجرالنسر. حجرالبشر. حجرالیسر. اکتمکت . حجر البحری . حجرالبهت . حجرالولادة. حجرالماسکة. حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: حجر عقاب مانند دانه ٔ خرمای هندی است در آشیان عقاب میباشد چون عقاب ماده را خایه نهادن دشوار باشد جهت آسانی آ
عقابلغتنامه دهخداعقاب . [ ع ِ ] (ع اِمص ، اِ) عذاب و شکنجه و پاداش بدی . (دهار). جزای بدی ، و آن در پی گناه باشد، و گویند آن محنت و عذابی است که به دنبال ارتکاب گناه ، در آخرت دامنگیر انسان می شود. (از اقرب الموارد). تنبیه و سیاست . (ناظم الاطباء). ضد ثواب . (اساس الاقتباس طوسی ). عقوبت . (مه
حسن شقابلغتنامه دهخداحسن شقاب . [ ح َ س َ ش ُ ] (اِخ )دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. جلگه و معتدل است . 399 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span
پی قابلغتنامه دهخداپی قاب . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. واقع در 5 هزارگزی جنوب قصر قند و 1 هزارگزی خاور راه مالرو قصر قند به چاه بهار. دارای 25 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائ