قارناسلغتنامه دهخداقارناس . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد. در 8000گزی باختر مانه و دوهزارگزی جنوب مالرو محمدآباد به دشتک و در جلگه واقع است هوای آن معتدل میباشد. 299 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ ا
کارناسلغتنامه دهخداکارناس . (اِخ ) نام ولایتی در «پونت » که اهالی آن تسلیم اسکندر نشدند و کرسی ولایت پونت را هالیکارناس می نامیدند. (از ایران باستان ج 2 ص 1268).
کرناسلغتنامه دهخداکرناس . [ ک ِ ] (ع اِ) جامه ٔ پنبه ای . لغة فی الکرباس . (منتهی الارب ). || آب خانه بر بام . (مهذب الاسماء).
قرناسلغتنامه دهخداقرناس . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس در 14000 گزی شمال خاوری کلاله . موقع جغرافیایی آن کوهستانی جنگلی معتدل مالاریائی . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از چشمه سار و محصولات آن