قازایاغیلغتنامه دهخداقازایاغی . (ترکی ، اِ مرکب ) از سبزیهای خودروی خوراکی است و جزء تیره ٔ بارهنگ ها میباشد. برگهای آن بریدگیهای بسیار و طعم مخصوص دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 251). رجوع به غازایاغی شود.
موجهلغتنامه دهخداموجه . [ ج َ ] (اِ) در اصطلاح پزشکی ، پژند. قثابری . برغست . آطریلال . قازایاغی . غازیاغی . (یادداشت مؤلف ).
پای کلاغلغتنامه دهخداپای کلاغ . [ ی ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قازایاغی . اطریلال . || قلم چرا. (غیاث اللغات ). خطی بغایت زشت . قلم انداز.
حرزالشیاطینلغتنامه دهخداحرزالشیاطین . [ ح ِ زُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) اَآطریلال . رِجْل الطیر. رِجْل الغراب . قازایاغی . حشیشةالبرص . گیاهی است شاخ آن شبیه است به چنگال مرغ . رجوع به اآطریلال شود.