قاسطرلغتنامه دهخداقاسطر. [ طُ ] (معرب ، اِ) جندبادستر. (دزی ج 2 ص 295). به یونانی حیوانی است که در آب و غیر آن میباشد و خوراک آن ماهی و سرطان است در دریا و سنگریزه در خشکی و گویند جندبادستر خصیه ٔ آن است . (فهرست مخزن الادویه
کاسترلغتنامه دهخداکاستر. (اِخ ) حاکم نشین ناحیه ٔ تارن در ساحل «اگو» مصب تارن . جمیت 30781 تن . راه آهن دارد تا 24هزارگزی جنوب شرقی «البی » محصول آن انواع پارچه های پشمی ، و ماهوت و شبکلاه و جوراب و پوست است . زادگاه «داسیه »
سراطینلغتنامه دهخداسراطین . [ س َ ] (ع اِ) ج ِ سرطان : ویغتذی [ قاسطر ] فیها [ فی الماء ] بالسمک السراطین . رجوع به سرطان بحری و نهری و دزی ذیل سرطان شود.
بادسترلغتنامه دهخدابادستر. [ دَ ت َ ] (اِ) بیدستر. قاسطر. قُضاعه . سَگلابی . سگ آبی . (برهان ). بادُستر. (دزی ج 1 ص 47). حیوان آبی که جند رااز آن گیرند. (ناظم الاطباء). رجوع به بیدستر شود.