قاطل ذیبالغتنامه دهخداقاطل ذیبا. [ طِ ] (معرب ، اِ) قاطل ذابا. بصل العنصل . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قاطل ذابا شود.
سیاهة کتِلCattell inventoryواژههای مصوب فرهنگستانمجموعة خودگزارشگری (self-report)هایی که براساس بررسی ویژگیهای شخصیتی بهکمک تحلیل عوامل تهیه میشود و یکی از معروفترین آنها پرسشنامة شانزدهعاملی شخصیت است
قاتللغتنامه دهخداقاتل . [ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قتل . کسی که انسان یا حیوانی را بکشد و جانداری را بی جان کند. خونی . کشنده . (ناظم الاطباء). قتل کننده . (آنندراج ). هلاک کننده . (ناظم الاطباء). آدم کش . خونخوار. ج ، قاتلین . قاتلون . قتله . قتال : ز بادش خون هم
قاتلدیکشنری عربی به فارسیکشنده , مهلک , مصيبت اميز , وخيم , وابسته به ادمکشي , وابسته به مرگ کشنده , مرگ اور
مقاطللغتنامه دهخدامقاطل . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مقطلة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقطلة شود.