قثاثیلغتنامه دهخداقثاثی . [ ق َ ثی ی ] (اِخ ) ابن فمومی بن تملک بن عبدی بن فدعی بن مهره از فرزندان رهنین بن قرصم بن جعفل بن قثاث قثاثی که به رسول خدا وارد شد، و پیغمبر مقدمش را ازآنجا که از راه دور آمده بود گرامی داشت . طبری از او یاد کرده و گوید: رهنین بن فرصم . (انساب سمعانی ).
قطوطیلغتنامه دهخداقطوطی . [ ق َ طَ طا ] (اِخ ) موضعی است .(معجم البلدان ) (منتهی الارب ). رجوع به قطوطا شود.
قطوطیلغتنامه دهخداقطوطی . [ ق َ طَ طا] (ع ص ) گام نزدیک نهنده در رفتار. || مرد درازپای نزدیک گام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قطوطیلغتنامه دهخداقطوطی . [ ق َطْ وَ ] (اِخ ) هیثم بن خلف دوری ، مکنی به ابومحمد. از راویان است . وی از ربیعبن تغلب و احمدبن ابراهیم دورقی روایت کند و از او ابوبکربن قصری و جز او روایت دارند.
بینظمفرهنگ مترادف و متضادبیانضباط، بیترتیب، بیقاعده، درهم، قاطیپاطی، مختل، نامرتب، نامنظم ≠ مرتب، منظم
درهمفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشفته، آمیخته، برهم، بینظم، پریشان، پیچیده، ژولیده، قاطی، قاطیپاطی، مختلط، مختل، مخلوط، مغشوش، ممزوج ۲. برزخ
مغشوشفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشفته، پریشان، درهم، درهمبرهم، درهمریخته، شوریده، قاطیپاطی، مختل ۲. غشدار، غشی، ناخالص، ناسره ≠ منظم ۳. خالص، ناب