قاعسلغتنامه دهخداقاعس . [ ع ِ ] (اِخ ) جبال قبله . ابن سکیت گوید: قاعس و مناخ و منزل انقب ، یُؤَدین بطرف ینبع در ساحل (بحر قلزم ) است . (معجم البلدان ).
قاعسلغتنامه دهخداقاعس . [ ع ِ ] (ع ص ) نقیض حدب است . گود و فرورفته . ابن اعرابی گوید: اقعس کسی است که پشتش فرورفته و گردنش برگشته است . (معجم البلدان ).
کاحصلغتنامه دهخداکاحص . [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کحوص . زننده ٔ بپای خود. || نشان محو شونده . ج ، کواحص : اطلال ٌ کواحص ؛ آثار خانه ٔ محو و ناپدید. (منتهی الارب ).
کاهشلغتنامه دهخداکاهش . [ هَِ ] (اِمص ) (از: کاه ، ریشه ٔ کاهیدن = کاستن + ش اسم مصدر). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کم شدن و نقصان پذیرفتن . (برهان ). کمی . مقابل افزایش : چو افزون کنی کاهش افزون بودز سستی دل مرد پرخون بود. فردوسی .<br
کاهشدیکشنری فارسی به انگلیسیabatement, alleviation, allowance, cut, decline, decrease, depletion, diminution, drop, drop-off, fall, lapse, loss, mitigation, reduction, relief, remission, retrenchment, slowdown, slump, step-down, subtraction
متقاعسلغتنامه دهخدامتقاعس . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) مرد درآمده پشت برآمده سینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برگشته و پشت داده . (ناظم الاطباء). || باز پس شونده از کاری و سپس ماننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقاعس شود.
مقاعسلغتنامه دهخدامقاعس . [ م َ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُقْعَنْسِس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مقعنسس شود.
مقاعسلغتنامه دهخدامقاعس . [ م ُ ع ِ ] (اِخ ) پدرحیی است از تمیم و او را بدین جهت چنین لقبی دادند که وی از سوگندی که میان قوم او بود برگشت . (از منتهی الارب ). حارث بن عمروبن کعب بن سعدبن زید مناة را گویند. (امتاع الاسماع ص 509). و رجوع به مدخل قبل شود.
مقاعسلغتنامه دهخدامقاعس . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) آنکه از عهد و سوگند خود برمی گردد. (ناظم الاطباء). رجوع به مدخل بعد شود.
تقاعسلغتنامه دهخداتقاعس . [ ت َ ع ُ ] (ع مص ) باز پس شدن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باز پس شدن از کاری و اقدام نکردن به آن . (از اقرب الموارد). || دیری کردن . || سپس ماندن .خویشتن را کشیدن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سر باز زدن . (منتهی الارب