قاماریونلغتنامه دهخداقاماریون . (معرب ،اِ) قامارون . (فرهنگ دزی ج 2 ص 296). قوماروس . قاتل ابیه . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قاتل ابیه شود.
کامرونلغتنامه دهخداکامرون . [ ] (اِخ ) جورج . استاد زبانهای خاوری در دانشگاه شیکاگو که کتاب «تاریخ باستانی ایران » مؤلف به سال 1935 م . از اوست . (حاشیه ٔ ص 16 کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او).
قامرونلغتنامه دهخداقامرون . [ م َ ] (اِخ ) (جبال ...) کوههائی است بر زمین هندوان . (التفهیم ص 198). در همه ٔ نسخ فارسی و عربی التفهیم به همین شکل قامرون با نون و در کتاب تحقیق ماللهند ص 58 (جبال قامرو) بدون «ن » و در اصل سانسکر
چقامارانلغتنامه دهخداچقاماران .[ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میاندربند. بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 25 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 4 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کردستان واقعاست . دشت و سردسیر است و <span class="hl" dir=
کامگاریانلغتنامه دهخداکامگاریان . (اِخ ) اخلاف کامگار جد احمدبن سهل که خدمت طاهریان میکردند. (شرح احوال و اشعار رودکی ص 395).