قانونشکنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات قانون، تجاوز، قهر، وحشیگری، خشونت، مجرمیت، خلافکاری، تخلف، جنایت، نادرستی، گناهکاری، بیعدالتی، پا فراتر گذاشتن ارتشا، رشوهخواری، رشوه ◄ هدیه
سکنه ٔ کانونلغتنامه دهخداسکنه ٔ کانون . [ س َ ک َ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از اخگر آتش و انگشت و زغال باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکنه [ س َ ک َ ن َ ] شود.
قانون شکندیکشنری فارسی به انگلیسیdelinquent, lawbreaking, flouter, lawbreaker, lawless, ruffian, violator
مخالفةدیکشنری عربی به فارسیبي قاعدگي , بي ترتيبي , نا منظمي , بي نظمي , يبوست , گناه , تقصير , حمله , يورش , هجوم , اهانت , توهين , دلخوري , رنجش , تجاوز , قانون شکني - بزه , قانون شکني , بزه
جرایم اخلاقیvice crimesواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاح عام حقوقی برای قانونشکنی از نوع سوءاخلاق، شامل فحشا و هرزگی و عمل خلاف عرف
بغیواژهنامه آزادتجاوز از حدودالله ، بی عدالتی ، بی انصافی ، زیاده خواهی ، به حقّ خود قانع نبودن ، قانون شکنی ، بی حرمتی به احکام الله
offenceدیکشنری انگلیسی به فارسیتوهین، حمله، گناه، اهانت، تجاوز، قانون شکنی، بزه، رنجش، لغزش، یورش، هجوم، تقصیر، دلخوری
offenseدیکشنری انگلیسی به فارسیتوهین، حمله، گناه، اهانت، تجاوز، قانون شکنی، بزه، رنجش، لغزش، یورش، هجوم، تقصیر، دلخوری