قانون دوقلوییtwin lawواژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] رابطهای دوقلویی در یک کانی خاص یا گروهی از کانیها که محور دوقلویی یا مرکز دوقلویی یا صفحۀ دوقلویی را مشخص میکند [فیزیک] گزارهای که بیانگر ارتباط بین دو یا چند جزءِ سازندۀ بلور دوقلوست
کانونلغتنامه دهخداکانون . (اِ) بمعنی آتشدان باشد مطلقاً اعم از گلخن یا منقل آتشی . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کانون در عربی و سریانی بمعنی آتشدان است و نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده ، و در اصل کلمه ٔ سامی است ، و آن از عصر اکدی بدین دو ماه اطلاق گردیده . در زبان اکدی ک
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) منزلی است میان بعلبک و دمشق . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ). جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان بوستانها. بعقیده ٔبعضی نام قریه ای است که در آنجا بازاری و کاروانسرایی ه
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های مُن پلیه و لوزن تدریس میشد.
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) اصل . (برهان ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است . (برهان ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفته ٔ نحو
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) نام سازی است از مخترعات معلم ثانی . (ناظم الاطباء). نام سازی است که مینوازند. (برهان ). آلتی موسیقی متشکل از طبلی مسطح و مستطیل که سیمهای فلزی بر آن نصب شده و با انگشت سبابه مسلح به زبانه ٔ فلزی آن را در حالی که روی زانو نهاده اند مینوازند. (دائرة المعارف
دوقلویی مکررpolysynthetic twinningواژههای مصوب فرهنگستانتکرار سه یا چند بلور منفرد براساس یک قانون دوقلویی بر روی صفحات ترکیبی موازی
دوقلوییtwinningواژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] تشکیل یک بلور دوقلو از راه رشد یا تبدیل یا لغزش [فیزیک] رشد متقابل دو یا چند بلور براساس قانون دوقلویی
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) منزلی است میان بعلبک و دمشق . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ). جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان بوستانها. بعقیده ٔبعضی نام قریه ای است که در آنجا بازاری و کاروانسرایی ه
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های مُن پلیه و لوزن تدریس میشد.
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) اصل . (برهان ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است . (برهان ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفته ٔ نحو
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) نام سازی است از مخترعات معلم ثانی . (ناظم الاطباء). نام سازی است که مینوازند. (برهان ). آلتی موسیقی متشکل از طبلی مسطح و مستطیل که سیمهای فلزی بر آن نصب شده و با انگشت سبابه مسلح به زبانه ٔ فلزی آن را در حالی که روی زانو نهاده اند مینوازند. (دائرة المعارف
خلاف قانونلغتنامه دهخداخلاف قانون . [ خ ِ/ خ َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه مخالف قانونست . منهی عنه ؛ آنچه قانون نهی کرده . آنچه با قانون موافقت ندارد. کنایه از «ناروا»، «حرام » و خلاف شرع .
دیر قانونلغتنامه دهخدادیر قانون . [ دَ رِ ] (اِخ ) این دیر از نواحی دمشق میباشد. (از معجم البلدان ).
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) منزلی است میان بعلبک و دمشق . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ). جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان بوستانها. بعقیده ٔبعضی نام قریه ای است که در آنجا بازاری و کاروانسرایی ه
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های مُن پلیه و لوزن تدریس میشد.
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) اصل . (برهان ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است . (برهان ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفته ٔ نحو