کبرویهلغتنامه دهخداکبرویه . [ ک ُرَ وی ی َ ] (اِخ ) پیروان طریقت شیخ احمدبن عمر الخیوقی المعروف به نجم الدین الکبری متوفی 618 هَ . ق . کبراویه . رجوع به شیخ نجم الدین کبری و کبراویه شود.
کبرةلغتنامه دهخداکبرة. [ ک َ رَ ] (ع اِمص ) کبر در سن . (از اقرب الموارد). بزرگ سالی . (منتهی الارب ). یقال : علت فلانا کبرة؛ ای کَبِرَ و اَسَن َّ. (از اقرب الموارد). کلان . به زاد برآمده . سالخورده . دیرینه . کهن .
رمعلغتنامه دهخدارمع. [ رَ م ِ] (ع ص ) آنکه بینی او از غضب یا تکبر بجنبد و گویند: «جأنا فلان رَمِعاً قبراه »؛ فلانی پیش ما آمد در حالی که بینی او از خشم می جنبید. (از اقرب الموارد).