خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبرکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبرکن
لغتنامه دهخدا
قبرکن . [ق َ ک َ ] (نف مرکب ) گورکن . حفار. کسی که حفر گور میکند. (ناظم الاطباء). آنکه قبر کند. (آنندراج ). لاحد.
-
جستوجو در متن
-
ضارح
لغتنامه دهخدا
ضارح . [ رِ] (ع ص ، اِ) ضریح ساز. || گورکن . قبرکن .
-
لاحد
لغتنامه دهخدا
لاحد. [ ح ِ ] (ع ص ) قبرکن . لحدساز : عاقلان بینی به شادی بهر آن در هر مکان لاحدان بینی به رنج از بهر این در هر دیار. سنائی .|| قبرٌ لاحد؛ گور بالحد. (منتهی الارب ).
-
حفار
لغتنامه دهخدا
حفار. [ ح َف ْ فا ] (ع ص ) آنکه زمین را کند. چاه کن . مقنی . (منتهی الارب ). || گورکن . قبرکن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). منسوب بحفر یعنی گورکن . (الانساب ). ج ، حفارون . || آنکه اراضی بناهای منخسفه یا مخروبه قدیم را کند برای یافتن عتیقه ها. تیل...
-
مرده خور
لغتنامه دهخدا
مرده خور. [ م ُ دَ / دِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) مردارخور. مردارخوار. که لاشه ٔ مردگان خورد. لاشه خوار. مرده خوار. رجوع به مرده خوار شود. || آنکه از قبل مردگان ارتزاق کند. آنکه در ختم هاو عزاها برای خوردن حاضر آید. مرده شوی و نعش کش و قاری و قبرکن و...
-
کن
لغتنامه دهخدا
کن . [ ک َ ] (نف مرخم ) (ماده ٔ مضارع از «کندن ») کننده و از بیخ برآرنده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود مانند کوه کن یعنی کننده ٔکوه و کسی که سنگ از کوه می کند و بیخ کن یعنی از ریشه برآرنده . (ناظم الاطباء). این کلمه در ترکیب با کلمات دیگر غالباً ...