کدیباءلغتنامه دهخداکدیباء. [ ک ُ دَ ] (ع اِ) سپیدی که بر ناخن نوجوانان پیدا گردد.(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به کدب شود.
کدبالغتنامه دهخداکدبا. [ ک َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت ژند و پاژند بمعنی دروغ باشد و به عربی کذب خوانند. (برهان ) (آنندراج ).
کدوبالغتنامه دهخداکدوبا. [ ک َ ] (اِ مرکب ) آش کدو را گویند چه با بمعنی آش است . (برهان ) (از آنندراج ). آش کدو. (ناظم الاطباء) : مستم ز جام روغن و مخمور از پیازتا بر کنار بزم کدوبا نشسته ام . بسحاق اطعمه .گر بدانی که چه نرم است کدو