قدمالغتنامه دهخداقدما. [ ق ُ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قدیم . (منتهی الارب ). قدماء : بنمود مرا راه علوم قدما پاک و آنگاه از آن برتر بنمودم و بهتر. ناصرخسرو.رجوع به قدیم شود.
قدمیالغتنامه دهخداقدمیا. [ ق َ دَ ] (معرب ، اِ) اقلیمیا است و آن معدنی و ذهبی و فضی و نحاسی میباشدو بهترین آن معدنی است و از جزیره ٔ قبرس می آورند و در داروهای چشم به کار میبرند. (برهان ) (آنندراج ).
قدیماًلغتنامه دهخداقدیماً. [ ق َ مَن ْ ] (ع ق ) سابقاً. از روزگار سابق . از روزگار پیشین . از زمان پیشین . (ناظم الاطباء).
قضماءلغتنامه دهخداقضماء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقضم . به معنی زن قضم رسیده دندان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
خمسه ٔ قدماءلغتنامه دهخداخمسه ٔ قدماء. [ خ َ س َ ی ِ ق ُ دَ ] (اِخ ) اورمزد، اهرمن ، گاه ، جای وهوم است . (یادداشت بخط مؤلف ).
ثابتلغتنامه دهخداثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) الخیار. از قدماء مشایخ است و با جنید و رویم صحبت داشته وطریقت از ایشان گرفته و پیوسته حکایت ایشان گفتی .
اولینلغتنامه دهخدااولین .[ اَوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اول در حالت نصبی و جری : ثلة من الاولین . (قرآن 13/56). || قدماء.
خمسه ٔ قدماءلغتنامه دهخداخمسه ٔ قدماء. [ خ َ س َ ی ِ ق ُ دَ ] (اِخ ) اورمزد، اهرمن ، گاه ، جای وهوم است . (یادداشت بخط مؤلف ).