قراریلغتنامه دهخداقراری . [ ق َ ] (اِخ ) مؤلف آتشکده آرد: از شاعران گیلان است و جوانی است مستعد که در خدمت خان احمدخان به رتق و فتق کارهای مردم همت می گماشته بعد از انقلاب حرکت کرده و به قزوین آمده . اسمش مولانانورالدین محمد است . این چند شعر از او انتخاب شد:از آن چون صید ناوک خورده از پی
قراریلغتنامه دهخداقراری . [ ق َ ] (ص نسبی ) (رنگ ...) رنگ ثابت که به شستن و آفتاب زایل نشود. ثبات و استحکام . (ناظم الاطباء): لاک شبنمی باشد که به شاخ درخت کنارو چند درخت دیگر مخصوص ملک هندوستان منجمد گردد و آن را کوفته بپزند و از آن رنگ سرخی حاصل شود و رنگ آن قراری باشد و به شستن زایل نشود. (
قراریلغتنامه دهخداقراری . [ ق َ ری ی ] (اِخ ) جایگاهی است در شش میلی واقصه که در بین عقبه و واقصه واقع است و خرابه ها و قبه های کوچک در آن مشاهده میشود. (از معجم البلدان ).
سیم قراریلغتنامه دهخداسیم قراری . [ م ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ). سیم خالص . سیم خام : در موسمی که از گل زرد و سفید باغ سیم قراری و زر کامل عیار یافت .انوری (از آنندراج ).
بی قراریلغتنامه دهخدابی قراری . [ ق َ ] (حامص مرکب ) بی ثباتی . حالت و کیفیت بی قرار. ناپایداری . (از ناظم الاطباء). مقابل ثبات و سکون . || بی آرامی و قَلَق و وحشت و اضطراب . (ناظم الاطباء). تململ . برم . تبعص . تبعصص . ضجر. بی طاقتی . بی تابی . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ): جواظ، ضجر، اجنث
بیقراریrestlessnessواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن فرد در زمانی محدود فعالیتهایی ظاهراً بیهدف انجام میدهد
بی قراریدیکشنری فارسی به انگلیسیfidget, flush, fussiness, impatience, inquietude, itch, restiveness, restlessness, uneasiness, unrest, writhe
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (اِخ ) گویند جایی است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 9). و کان بعد ذلک یرعی (رسول اﷲ) غثماً لاهل مکه علی قراریط. (امتاع الاسماء).
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قیراط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قیراط شود.
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (ع اِ) قاریط. دانه ٔ تمر هندی . (منتهی الارب ). هسته ٔ تمر هندی . (ناظم الاطباء). حب تمر هندی . (از اقرب الموارد).
قراریطیلغتنامه دهخداقراریطی . [ ق َ ] (اِخ ) محمدبن احمد اسکافی مکنی به ابواسحاق (281 - 357 هَ . ق .) منشی محمدبن یاقوت بود. رجوع به خاندان نوبختی عباس اقبال ص 201 و 2
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (اِخ ) گویند جایی است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 9). و کان بعد ذلک یرعی (رسول اﷲ) غثماً لاهل مکه علی قراریط. (امتاع الاسماء).
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قیراط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قیراط شود.
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (ع اِ) قاریط. دانه ٔ تمر هندی . (منتهی الارب ). هسته ٔ تمر هندی . (ناظم الاطباء). حب تمر هندی . (از اقرب الموارد).
قراریطیلغتنامه دهخداقراریطی . [ ق َ ] (اِخ ) محمدبن احمد اسکافی مکنی به ابواسحاق (281 - 357 هَ . ق .) منشی محمدبن یاقوت بود. رجوع به خاندان نوبختی عباس اقبال ص 201 و 2
سیم قراریلغتنامه دهخداسیم قراری . [ م ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ). سیم خالص . سیم خام : در موسمی که از گل زرد و سفید باغ سیم قراری و زر کامل عیار یافت .انوری (از آنندراج ).
اقراریلغتنامه دهخدااقراری . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اقرار. قبولی و چیزی که کسی قبول کرده و بدان اعتراف نموده باشد. (ناظم الاطباء). || موحد و یکتاپرست . (از انجمن آرای ناصری ). ج ، اقراریان . رجوع به اقراریان شود.
بی قراریلغتنامه دهخدابی قراری . [ ق َ ] (حامص مرکب ) بی ثباتی . حالت و کیفیت بی قرار. ناپایداری . (از ناظم الاطباء). مقابل ثبات و سکون . || بی آرامی و قَلَق و وحشت و اضطراب . (ناظم الاطباء). تململ . برم . تبعص . تبعصص . ضجر. بی طاقتی . بی تابی . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ): جواظ، ضجر، اجنث
برقراریلغتنامه دهخدابرقراری . [ ب َ ق َ] (حامص مرکب ) استقرار: پس از برقراری اصول دمکراسی . || (ص نسبی ) منصوب شده . (ناظم الاطباء).
باستانشناسی استقراریsettlement archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش دربارۀ پراکندگی مکانی فعالیتهای تخصصی و بقایای مادی آنها در یک محوطه یا در کل یک منطقۀ باستانی و ارتباط آنها با یکدیگر