قراطبلغتنامه دهخداقراطب . [ ق ُ طِ ] (ع ص ) بسیار بُرنده . (منتهی الأرب ). قطّاع . (اقرب الموارد). || شمشیر برنده و جز آن . (ناظم الاطباء).
قرتبلغتنامه دهخداقرتب . [ ق ُ ت ُ ] (اِخ ) دهی است به زبید. (منتهی الارب ).دهی است در وادی زبید در یمن . (از معجم البلدان ).
قرطعبلغتنامه دهخداقرطعب . [ ق ِ طَ ] (ع اِ) سحاب . || جانوری است . (منتهی الارب ). || شی ٔ قلیل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قرطعبة.