قراطغان شه پشمینلغتنامه دهخداقراطغان شه پشمین . [ ق َ طُ ش َ هَِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صورت قراطغان شاه که پادشاه عراق بوده کودکان برای بازی از پشم سازند. (غیاث ) : ولی بجوشم از این خام جوش تب سبلت قراطغانشه پشمین گه طعان و ضراب .خاقانی .<
قراطغانلغتنامه دهخداقراطغان . [ ق َ طُ ](اِخ ) از بلوک اشرف مازندران است . رجوع به فهرست مازندران و استراباد رابینو و رجوع به قراطوغان شود.
قراطغان بالاراهلغتنامه دهخداقراطغان بالاراه . [ ق َ طُ ] (اِخ ) نام محلی است در مازندران . رجوع به مازندران و استراباد رابینو ص 223 شود.
قراطوغانلغتنامه دهخداقراطوغان . [ ] (اِخ ) جایی است در ساری . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 344 شود. ظاهراً قراطوغان همان قراطغان است . رجوع به به قراطغان و فهرست ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو شود.
قراطغانلغتنامه دهخداقراطغان . [ ق َ طُ ](اِخ ) از بلوک اشرف مازندران است . رجوع به فهرست مازندران و استراباد رابینو و رجوع به قراطوغان شود.
قراطغانلغتنامه دهخداقراطغان . [ ق َ طُ ](اِخ ) از بلوک اشرف مازندران است . رجوع به فهرست مازندران و استراباد رابینو و رجوع به قراطوغان شود.