کارآموزلغتنامه دهخداکارآموز. (نف مرکب ) کسی که مشغول آموختن کار است . این کلمه بجای «استاژیر» پذیرفته شده . (فرهنگستان ). || دانشمند و هوشیار و زیرک و بافراست ، و حاذق و مجرب و تجربه کرده . (ناظم الاطباء).
قرامیصلغتنامه دهخداقرامیص . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قِرْمِص . (منتهی الارب ). رجوع به قرمص شود. || ج ِقِرْماص . رجوع به قرماص شود. || ج ِ قرموص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قرموص شود.
قرامصلغتنامه دهخداقرامص . [ ق ُ م ِ ] (ع اِ) شیر زبان گز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اللبن القارص . (اقرب الموارد).
کارآموزفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که در حال یاد گرفتن کاری است.۲. دانشجویی که برای کسب مهارت و تجربه در رشتۀ تحصیلی خود در جایی کار میکند.۳. [قدیمی] کسی که به دیگری چیزی میآموزد؛ تعلیمدهنده.