قرحتاءلغتنامه دهخداقرحتاء. [ ق َ رَ] (اِخ ) یکی از روستاهای دمشق است که یحیی بن عبداﷲبن خالدبن یزیدبن معاویةبن ابی سفیان و بعضی دیگر از اشراف بنی امیه در آن سکونت گزیدند. (معجم البلدان ).
کارتالغتنامه دهخداکارتا. (اِخ ) شهرهای کوهستانی سودان فرانسوی بین «سنگال » و صحرا. سکنه 300000 تن . حاکم نشین «نیورو».
کارتالغتنامه دهخداکارتا. (اِخ ) دهی است از دهستان ایوه ٔ بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، 48هزارگزی باختری ایذه . کوهستانی ، گرمسیر، سکنه ٔ آن 90 تن ، زبان آنان فارسی بختیاری ، آب از چشمه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت ، راه مال
کراثاءلغتنامه دهخداکراثاء. [ ک َ ] (ع اِ) غوره ٔ خوب خرما. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کَریثاء. (اقرب الموارد). رجوع به کریثاء شود.
کرثاءةلغتنامه دهخداکرثاءة. [ ک َ ث َ ءَ ] (ع مص ) انبوه شدن و بسیار گردیدن موی و جز آن و بر هم نشستن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کریثاءلغتنامه دهخداکریثاء. [ ک َ ] (ع ص ) کراثاء. نیکو. طیب . (منتهی الارب ).- بسر کریثاء ؛ غوره ٔ نیکو. (منتهی الارب ).
قرحتاویلغتنامه دهخداقرحتاوی . [ ق َ رَ وی ی ] (اِخ ) عبدالملک بن وهیب بن هارون . از محدثان و از مردم قرحتاء است . وی از عم خود عبداﷲبن هارون روایت کند و ابوبکراحمد بحتری از او روایت دارد. (از معجم البلدان ).