دورة قرمز تا قرمزinter-red periodواژههای مصوب فرهنگستانفاصلة زمانی بین شروع مرحلة سبز و عبور آخرین خودرو از خط ایست در پایان همان مرحله
قرمزلغتنامه دهخداقرمز. [ ق ِ م ِ ] (معرب ، اِ) رنگی است که از آب افشرده ٔ نوعی از کرم که در بیشه ها باشد، سازند. (منتهی الارب ). صبغ ارمنی احمر. یقال انه من عصارة دود یکون فی آجامهم و یقال انه حیوان تُصْبَغُ به الثیاب فلایکاد ینضل لونه . و آن معرب است . (از اقرب الموارد). کرمی است سخت سرخ که
قرمشلغتنامه دهخداقرمش . [ ق َ م َ ] (ع اِ) مردم آمیخته از هر جنس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ): فی الدار قرمش من الناس ؛ ای اخلاط. (اقرب الموارد).
قرمشلغتنامه دهخداقرمش .[ ق َ رَم ْ م َ ] (ع ص ) آنکه بخورد هر چیزی را. || مردم بی خیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قرمزلغتنامه دهخداقرمز. [ ق ِ م ِ ] (معرب ، اِ) رنگی است که از آب افشرده ٔ نوعی از کرم که در بیشه ها باشد، سازند. (منتهی الارب ). صبغ ارمنی احمر. یقال انه من عصارة دود یکون فی آجامهم و یقال انه حیوان تُصْبَغُ به الثیاب فلایکاد ینضل لونه . و آن معرب است . (از اقرب الموارد). کرمی است سخت سرخ که
دودالقرمزلغتنامه دهخدادودالقرمز. [ دُل ْ ق ِ م ِ ] (ع اِ مرکب ) دودالصباغین . قرمزدانه و دوپا. (ناظم الاطباء). قرمز. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). همان دودالصباغین است . (از اختیارات بدیعی ). قَقﱡص . قرمز. دودالصباغین . قرمزدانه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
خاک قرمزلغتنامه دهخداخاک قرمز. [ ک ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاک رس . خاک رست . رجوع به خاک رس شود.
خال قرمزلغتنامه دهخداخال قرمز. [ ل ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در بازی ورق اطلاق بورقهائی میشود که خال آنها قرمز است ، مقابل خال سیاه .
زان چوب قرمزلغتنامه دهخدازان چوب قرمز. [ ن ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از زان است که نام آن (در گیاه شناسی ) فاگوس ویرجینیا است و در آمریکا بکثرت یافت میشود. (از دائرة المعارف بستانی ).
زبان گنجشک میوه قرمزلغتنامه دهخدازبان گنجشک میوه قرمز. [ زَ گ ُ ج ِ ک ِ وَ / وِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است با برگهای بریده ٔ دندانه دار و گلهای سفید بدبو و میوه های قرمزکه در جنگلهای شمالی ایران میروید. میوه ٔ آن خوراک چهارپایان و پرندگان است . (فرهنگ روستائ