قرمصةلغتنامه دهخداقرمصة. [ ق َ م َ ص َ ] (ع مص ) به قرماص درآمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قرماص و قرمص شود.
قرمشةلغتنامه دهخداقرمشة. [ ق َ م َش َ ] (ع مص ) تباه گردانیدن . || گرد آوردن چیزی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کهن کرمشاهلغتنامه دهخداکهن کرمشاه . [ ک َک َ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش سوران است که در شهرستان سراوان واقع است و 200 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ میرمرادزایی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).