کریملولغتنامه دهخداکریملو. [ ک َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بهارلو از ایل خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
قشلاق کرملولغتنامه دهخداقشلاق کرملو. [ ق ِ ک َ رَ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 28500 گزی خاور اهر و 2 هزارگزی شوسه ٔ اهر به خیاو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن <span class="hl"
قرملیةلغتنامه دهخداقرملیة. [ ق ِ م ِ لی ی َ ] (ع ص ، اِ) شتر بسیارریزه چشم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قرملةلغتنامه دهخداقرملة. [ ق َ م َ ل َ ] (ع اِ) یکی قرمل . درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است : ذلیل عاذَ بقرملة؛ یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).