قرمیةلغتنامه دهخداقرمیة. [ ق ِ می ی َ ] (ع اِ) گره اصل حلقه ٔ بینی شتر که از موی و غیر آن سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قَرامی ّ. (اقرب الموارد).
چقرمهلغتنامه دهخداچقرمه . [چ ِ ق ِ م َ / م ِ ] (اِ) غذائی از گوشت و تخم مرغ و پیاز. || هر چیز سخت چون چرم و مانند آن .
کرمهلغتنامه دهخداکرمه . [ ک ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد اردهال بخش قمصر شهرستان کاشان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کرمةلغتنامه دهخداکرمة. [ ک َ رَ م َ ] (ع اِمص ) کرم . (ناظم الاطباء). کَرَم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).کرامة. (اقرب الموارد). رجوع به کرم و کرامة شود.
کرمةلغتنامه دهخداکرمة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است به طبس . (منتهی الارب ). قریه ٔ بزرگی است جامع و منبر دارد و اهالی بسیار و آب روان و خرمابن دارد و از نواحی طبس می باشد. (از معجم البلدان ).