قرنتانلغتنامه دهخداقرنتان . [ ق َ ن َ ] (اِخ ) کوهی است به ساحل دریای هند به طرف یمن . (منتهی الارب ).
قرنتانلغتنامه دهخداقرنتان . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قرنة مؤنث قرن . (منتهی الارب ). رجوع به قَرْن شود.
قرینتانلغتنامه دهخداقرینتان . [ ق ُ رَ ن َ ] (اِخ ) دو رشته کوه دراز است در بلاد بنی نمیر. (از معجم البلدان ).
قرنطینهلغتنامه دهخداقرنطینه . [ ق َ رَ ن َ/ ن ِ ] (معرب ، اِ) قَرَنْطین . جایی که در آن مسافران و عابران را مورد بازرسی قرار میدهند و از ورود بیماران جلوگیری به عمل می آورند. این کلمه از کارانْتِن فرانسه گرفته شده است .
قرنطینهفرهنگ فارسی عمید۱. مکانی که در آن برای پیشگیری از شیوع بیماریهای واگیردار، افراد مظنون به داشتن بیماری خاصی را برای مدتی معین نگهداری میکنند تا سلامت یا عدم سلامت آنان مشخص شود.۲. نگه داشتن افراد مشکوک به بیماری در مکانی خاص.
قرنطینهفرهنگ فارسی معین(قَ رَ نِ) [ فر. ] (اِ.) جایی که به علت شیوع بیماری مورد محافظت قرار می گیرد و ورود و خروج افراد کنترل می شود.
قرانطینهلغتنامه دهخداقرانطینه . [ ق َ طی ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ) قرنطین . قرنطینه . رجوع به قرنطین و قرنطینه شود.
کارنتینالغتنامه دهخداکارنتینا. [ رَ ] (اِ) مهلت چهل روزه . (دزی ج 2 ص 434). || محلی که در خلیجی تعبیه کنند برای قرنطین گذاشتن کشتی هائی که از نواحی امراض ساریه می آیند. (دزی ج 2 ص <span class="hl
چهللغتنامه دهخداچهل . [ چ ِ هَِ ] (عدد، ص ، اِ) چهار دهه . عددی که از چهار برابر کردن عدد ده واحد مرتبه ٔ دوم یا مرتبه ٔ دهگان (عشرات ) پیدا شود. (40 = 10 * 4). عدد مابین سی و نه و چهل و یک
قرنطینهلغتنامه دهخداقرنطینه . [ ق َ رَ ن َ/ ن ِ ] (معرب ، اِ) قَرَنْطین . جایی که در آن مسافران و عابران را مورد بازرسی قرار میدهند و از ورود بیماران جلوگیری به عمل می آورند. این کلمه از کارانْتِن فرانسه گرفته شده است .
قرنطینهفرهنگ فارسی عمید۱. مکانی که در آن برای پیشگیری از شیوع بیماریهای واگیردار، افراد مظنون به داشتن بیماری خاصی را برای مدتی معین نگهداری میکنند تا سلامت یا عدم سلامت آنان مشخص شود.۲. نگه داشتن افراد مشکوک به بیماری در مکانی خاص.