قرشلغتنامه دهخداقرش .[ ق ِ ] (اِ) پول رایج مصر برابر ده ملیم . هر هزار ملیم یک جینه ٔ مصری است . (دایرةالمعارف فرید وجدی ).
کیرشلغتنامه دهخداکیرش . [ رُ ] (اِخ ) همان کورش است . (ایران باستان ج 1 ص 232). طبری گوید از جمله کسانی که بخت نصریا بخترشه گماشته ٔ بهمن با خود به بیت المقدس برد، کیرش [ بن ] کیکوان از ولد غیلم بن سام خازن بیت مال بهمن بود و
کرجلغتنامه دهخداکرج . [ ک ُ ] (اِخ ) گروهی از مردم . (از اقرب الموارد). || (معرب ، اِ)بازیی است و کلمه ٔ فارسی است . (از اقرب الموارد).
کرجلغتنامه دهخداکرج . [ ک ُ ] (اِخ ) طایفه ای از نصاری که در کوههای قَبق و شهر سریرسکونت گزیدند و شوکتی بهم رسانیدند تا شهر تفلیس راگرفتند و ایشان را ولایتی است منسوب به آنان و ملک ولغت و شوکت و قوت و کثرت عدد. (از معجم البلدان ).