کزادلغتنامه دهخداکزاد. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) جامه ٔ کهنه را گویند. (برهان ) (آنندراج ).کراد. (آنندراج ) (انجمن آرا). کراده . (برهان ). رجوع به کراد و کراده شود.
کزدلغتنامه دهخداکزد. [ ک َ ] (اِ) شاخی را گویند که در وقت پیرایش و پرکاوش از درخت بریده باشند. (برهان ) (آنندراج ). شاخه ای که از درخت جهت پیرایش برند. (ناظم الاطباء).
قزدلغتنامه دهخداقزد. [ ق َ ] (ع اِمص ) آهنگ . (منتهی الارب ). قصد. (اقرب الموارد). || (مص ) آهنگ کردن ، و این لغتی است در قصد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قزةلغتنامه دهخداقزة. [ ق ُ زَ ] (ع اِ) بازیی است عربان را. || مار یا نوعی از آن دم بریده کج رفتار. ج ، قزات . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قهقزاتلغتنامه دهخداقهقزات . [ ق َ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قهقزة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قهقزة شود.