کژچشمیلغتنامه دهخداکژچشمی . [ ک َ چ َ /چ ِ ] (حامص مرکب )لوچی و دوبینی . (ناظم الاطباء). رجوع به لوچی شود.
قسمیلغتنامه دهخداقسمی . [ ق ِ ] (اِخ ) اسمش قاسم بیک خلف عباس بیک از امیرزادگان افشار است . رجوع به قاسم بیک شود.
قاضی قصیمیلغتنامه دهخداقاضی قصیمی . [ ق َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن عبداﷲ تمیمی . از مردم عنیزه در قصیم نجد است که به سال 1269هَ . ق . / 1853 م . تولد یافت . وی مانند پدر به سرودن شعر عامی شهرت ی
بزرجمهر قسیمیلغتنامه دهخدابزرجمهر قسیمی . [ ب ُ زُ م ِ رِ ق َ ] (اِخ ) از عروضیان و ادیبان عجم . رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 135 شود.
قسمیلغتنامه دهخداقسمی . [ ق ِ ] (اِخ ) اسمش قاسم بیک خلف عباس بیک از امیرزادگان افشار است . رجوع به قاسم بیک شود.
قسمیلغتنامه دهخداقسمی . [ ق ِ ] (اِخ ) اسمش قاسم بیک خلف عباس بیک از امیرزادگان افشار است . رجوع به قاسم بیک شود.
مقسمیلغتنامه دهخدامقسمی . [ م ُ ق َس ْ س َ ] (حامص ) در اصطلاح بنایان ، نازک کردن یک طرف دو آجر برای اینکه از الصاق آن دو به یکدیگر زاویه ای ایجاد شود. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). رجوع به فارسی (اصطلاح بنایان ) شود.
بقسمیلغتنامه دهخدابقسمی . [ ب ِ ق ِ ] (ق مرکب ) بنحوی . بطوری : بقسمی با او رفتار کرد که وی مریدش شد. (فرهنگ فارسی معین ).- بقسمی که ؛بنحوی که . بطریقی که . (فرهنگ فارسی معین ).