قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 28000 گزی جنوب باختری سراسکند و 15000 گزی خط آهن مراغه به میانه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . <span class
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ )دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه زند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . <span c
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) (... الشجرة) کرانهای گره درخت که بعدِ بریدن از آن بیرون آید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و به این معنی به فتح طاء نیز آمده . (منتهی الارب ). || ج ِ قطیع، و آن شاخی است که از آن تیر سازند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قطیع شود.
جصدیکشنری عربی به فارسیارد خشن , ملا ط رقيق , دوغاب , تفاله , بلغور , قطعات کوچک و نامنظم سنگ , دوغاب (بين اجرها) ريختن
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 28000 گزی جنوب باختری سراسکند و 15000 گزی خط آهن مراغه به میانه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . <span class
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ )دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه زند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . <span c
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) (... الشجرة) کرانهای گره درخت که بعدِ بریدن از آن بیرون آید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و به این معنی به فتح طاء نیز آمده . (منتهی الارب ). || ج ِ قطیع، و آن شاخی است که از آن تیر سازند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قطیع شود.
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 28000 گزی جنوب باختری سراسکند و 15000 گزی خط آهن مراغه به میانه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . <span class
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق َ طَ ] (اِخ )دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه زند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . <span c
قطعاتلغتنامه دهخداقطعات . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) (... الشجرة) کرانهای گره درخت که بعدِ بریدن از آن بیرون آید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و به این معنی به فتح طاء نیز آمده . (منتهی الارب ). || ج ِ قطیع، و آن شاخی است که از آن تیر سازند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قطیع شود.
مقطعاتلغتنامه دهخدامقطعات . [ م ُ ق َطْ طَ ] (ع ص ، اِ) پاره های جامه ٔ نیکو وجامه های کوتاه یا چادرهای نگارین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه های کوتاه یا بردهای دارای نقش ونگار یا شبه جبه و مانند آن از خز. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || مقطعات الشعر؛ شعرهای سبک وزن و اشعار بح