قطنیلغتنامه دهخداقطنی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) حسن بن علی بن محمد. از محدثان است . ابوالقاسم حافظ گوید: وی ازابوبکر محمدبن حمیدبن معیوف روایت کند و از او عبدالعزیز کتافی روایت دارد. (معجم البلدان ) (آنندراج ).
قطنیلغتنامه دهخداقطنی . [ ق ُ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از قماش ابریشمین ، و در عرف هندوستان مشروع خوانند. مرکب است از قطن به معنی پنبه و یای نسبت ، وچون تاروپود آن از ریسمان پنبه و ابریشم میباشد نه تنها ابریشم ، پوشیدن آن در شرع درست شده : چه بگشود زنبق ز قطنی بساط
یقطینیلغتنامه دهخدایقطینی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن احمد... یقطینی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از راویان بود و از فضل بن موسی بصری روایت کرد و ابوحفص بن شاهین و جز او از وی روایت دارند. (از لباب الانساب ).
یقطینیلغتنامه دهخدایقطینی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی ... یقطینی بغدادی ، مکنی به ابوجعفر. مردی باهوش و فهمیده و راستگو بود و در طلب حدیث به جزیره و شام و بلاد دیگر رفت و از ابوحنیفه ٔ قاضی و جز وی حدیث شنید. ابونعیم اصفهانی و جز او از وی روایت دارند. یقطینی از ثقات بود و به سال <span cl
قطنیةلغتنامه دهخداقطنیة. [ ق ُ / ق َ نی ی َ ] (ع اِ) گیاه و دانه هرچه باشد، یا جز گندم و جو و انگور و خرما،یا دانه ای که به پختن درآید، و نزد شافعی عدس و ماش و باقلا و کاردس (گاورس ) و نخود است . (منتهی الارب ). || پارچه های بافته از پنبه . (اقرب الموارد). رجو
قطنیةلغتنامه دهخداقطنیة. [ ق َ طَ نی ی َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قَطَنا. (معجم البلدان ). رجوع به قطنا شود.
قماش قطنيدیکشنری عربی به فارسیپارچه هاي پنبه اي ارزان قيمت , چلوار , قلمکار , نوعي پارچه کتاني ظريف , قميص , نوعي پارچه پنبه اي يا کتاني
قطنیةلغتنامه دهخداقطنیة. [ ق ُ / ق َ نی ی َ ] (ع اِ) گیاه و دانه هرچه باشد، یا جز گندم و جو و انگور و خرما،یا دانه ای که به پختن درآید، و نزد شافعی عدس و ماش و باقلا و کاردس (گاورس ) و نخود است . (منتهی الارب ). || پارچه های بافته از پنبه . (اقرب الموارد). رجو
قطنیةلغتنامه دهخداقطنیة. [ ق َ طَ نی ی َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قَطَنا. (معجم البلدان ). رجوع به قطنا شود.
دارقطنیلغتنامه دهخدادارقطنی . [ رِ ق ُ ] (اِخ ) علی بن عمروبن احمدبن مهدی بغدادی دارقطنی شافعی یا شیعی . کنیت او ابوالحسن بود. حافظ،فقیه ، محدث ، فاضل بود و در مذهب شافعی تفقه کرده درعلم حدیث بر تمام معاصران خویش برتری یافته بود. درفقه و تفسیر و شعر و علوم ادبی و معرفت حال روات و موارد اختلاف فق
دارقطنیلغتنامه دهخدادارقطنی . [ رِ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن محمدبن زیادشعرانی قاری ، حافظ و مفسر قرآن ، مکنی به ابوبکر و صاحب کتب زیر است : 1- ارم ذات المعاد. 2- اشارة فی غریب القرآن . 3- دلائ
جمال الدین رشیق القطنیلغتنامه دهخداجمال الدین رشیق القطنی . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یکی از بزرگان و شاعران زمان آباقاخان است که پس از نود سال درگذشت . این رباعی از اوست :ای زر تویی آنکه جامع لذاتی محبوب خلایق همه اوقاتی بی شک نه خدایی تو ولیکن چو خداستار عیوب و قاضی الحاجاتی .<p class="autho
علی دارقطنیلغتنامه دهخداعلی دارقطنی . [ ع َ ی ِ رَق ُ ] (اِخ ) ابن عمربن احمدبن مهدی بن مسعودبن نعمان بن دیناربن عبداﷲ بغدادی دارقطنی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی (ابن عمربن ...) و دارقطنی شود.