قعقاءلغتنامه دهخداقعقاء. [ ق َ ] (ع ص ) آنکه از بندهای پایش آواز برآید وقت رفتن . خرمای خشک . || تن لرزه . || راه دشوار. (آنندراج ).
کهکولغتنامه دهخداکهکو. [ ک ُ ] (اِخ ) قریه ای است در کمتر از یک فرسنگی مشرق طارم . (فارسنامه ٔ ناصری ).