قفلگذاریlock onواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت هریک از سامانههای ردیاب یا هدفیابی که بهطور مداوم و خودکار، هدفی را با استفاده از یک یا چند مؤلفه ردیابی میکند
قفل دارلغتنامه دهخداقفل دار. [ ق ُ ] (نف مرکب ) گنج دار. خزانه دار : به قارونی قفل داران گنج طمع دارم اندازه ٔ دسترنج .نظامی .
زبانۀ قفل درdoor latchواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ متحرکی در قفل در که در هنگام بسته شدن با فشردن فنر به داخل میرود و در بازگشت در را در حالت کاملاً بسته نگه میدارد
lockedدیکشنری انگلیسی به فارسیقفل شده است، قفل کردن، قفل شدن، بستن، بغل گرفتن، راکد گذاردن، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن