لغتنامه دهخدا
قفن . [ ق َ ] (ع مص ) به چوب دستی زدن . (منتهی الارب ). زدن با عصا و تازیانه . (اقرب الموارد). || بر گردن کسی زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کارزار نمودن . (منتهی الارب ). || از قفا ذبح کردن گوسفند و جز آن ، و آن ممنوع است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || از سر زب