قلداءلغتنامه دهخداقلداء. [ ق َ ] (ع ص ) گردن دراز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): ناقة قلداء. (اقرب الموارد).
کلیدپاییkey controlواژههای مصوب فرهنگستانپایش و ردیابی دقیق کلید یا کارت ورود به اتاقها برای جلوگیری از سرقت وسایل مهمانان و وسایل مهمانخانه و دیگر حوادث مرتبط با ایمنی و امنیت
کلودیالغتنامه دهخداکلودیا. [ کْل ُ / ک ِ ل ُ ] (اِخ ) یکی از خانواده های معروف روم قدیم بوده است . (تمدن قدیم ، ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
کلیدپیچلغتنامه دهخداکلیدپیچ . [ ک ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از پیچ که رقعه ای به شکل کلید بر آن پیچند و با یکدیگر فرستند. (از آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) : تمهید صد گشاد بود اضطراب ماکار کلیدپیچ کند پیچ و تاب ما.محسن تأثیر (از آنندراج ).<
کلچیدگیلغتنامه دهخداکلچیدگی . [ ک َ دَ / دِ ] (حامص ) صفت کلچیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و چگونگی کلچیده . و رجوع به کلچیده و کلچیدن و کلچانیدن شود.