قلعکلغتنامه دهخداقلعک . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کوهپایه ٔ بخش شهرستان ساوه واقع در 24 هزارگزی شمال باختر ساوه نزدیک به شاباغی . هوای آن سردسیری و سکنه ٔ آن 125 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن ، انار، ا
قلهکلغتنامه دهخداقلهک . [ ق ُ هََ ] (اِخ ) قصبه ای جزء بخش شمیران شهرستان تهران ، واقع در 13 هزارگزی جنوب تجریش و 9هزارگزی شمال تهران سر راه آسفالته ٔ تهران به تجریش واقع است . این قصبه خوش آب و هوا و دارای <span class="hl" d
قلهک پایینلغتنامه دهخداقلهک پایین . [ ق ُ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوشخانه بخش باجگیران شهرستان قوچان ، در 65هزارگزی شمال باختری باجگیران و 4هزارگزی شمال مالرو اوغاز به اوزمان قراردارد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سر
کلاهکلغتنامه دهخداکلاهک . [ ک ُ هََ ] (اِ مصغر) مصغر کلاه . کلاه کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). || فرهنگستان ایران این کلمه را بجای محفظه ٔ ریشه پذیرفته است . (از واژه های نو فرهنگستان ایران ). محفظه ٔ ریشه . (فرهنگ فارسی معین ). پوشش محافظ انتهای ریشه ٔ گیاهان که غالباً سخت و برجسته است . (یاددا
کلاهکفرهنگ فارسی عمید۱. کلاه کوچک.۲. هر چیز کوچک شبیه کلاه برای قرار دادن روی چیز دیگر: کلاهکِ دودکش.