قلقلکلغتنامه دهخداقلقلک . [ ق ُ ق ُ ل َ ] (اِ) کوزه ٔ خرد سفالین . (یادداشت مؤلف ). کوزه ٔ سفالین کوچک برای آب .
قلقلکفرهنگ فارسی عمیدعمل تحریک ماهیچههای بدن بهوسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر بهطوریکه موجب خنده شود.⟨ قلقلک دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] = قلقلک
قلقلکلغتنامه دهخداقلقلک . [ ق ُ ق ُ ل َ ] (اِ) کوزه ٔ خرد سفالین . (یادداشت مؤلف ). کوزه ٔ سفالین کوچک برای آب .
قلقلکفرهنگ فارسی عمیدعمل تحریک ماهیچههای بدن بهوسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر بهطوریکه موجب خنده شود.⟨ قلقلک دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] = قلقلک
قلقلکگویش اصفهانی تکیه ای: qelqelak طاری: qelqeli طامه ای: qelqeli طرقی: qelqeli کشه ای: qelqeli نطنزی: qelqelak
قلقلکلغتنامه دهخداقلقلک . [ ق ُ ق ُ ل َ ] (اِ) کوزه ٔ خرد سفالین . (یادداشت مؤلف ). کوزه ٔ سفالین کوچک برای آب .
قلقلکفرهنگ فارسی عمیدعمل تحریک ماهیچههای بدن بهوسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر بهطوریکه موجب خنده شود.⟨ قلقلک دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] = قلقلک
قلقلکگویش اصفهانی تکیه ای: qelqelak طاری: qelqeli طامه ای: qelqeli طرقی: qelqeli کشه ای: qelqeli نطنزی: qelqelak