کامگذارلغتنامه دهخداکامگذار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه بطور میل و خواهش از همه ٔ آمال و اموال خود تمتع میبرد. (ناظم الاطباء).
قمدارلغتنامه دهخداقمدار. [ ] (اِخ ) نام روستایی است در حوالی اصفهان . رجوع به ترجمه ٔ محاسن و رجوع به قمذار شود.
قمذارلغتنامه دهخداقمذار. [ ] (اِخ ) روستایی است در اصفهان که در آن قلعه ٔ معروفی است . رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 18 و 19 و رجوع به قمدار شود.
کیمیادارلغتنامه دهخداکیمیادار. (نف مرکب ) کیمیادارنده . آنکه کیمیا در اختیار دارد. (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از آب دریا که موجب نفع جهان و جهانیان است . (فرهنگ فارسی معین ) : استاده رونده آسمان واربر طلق روان کیمیادار.خاقانی (تحفة العراقین