کمشورلغتنامه دهخداکمشور. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 455 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کمسارلغتنامه دهخداکمسار. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان شفت است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 1045 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
فزرتفرهنگ فارسی معین(فِ زِ) (اِ.) (عا.) زِرْت ؛ رمق ، توانایی . ؛~ کسی قمصور شدن سخت عاجز و ناتوان شدن ، از پا درآمدن .
فزرتلغتنامه دهخدافزرت . [ ف ِ زِ ] (اِ) رمق و توانایی : فزرتش قمصور شد؛ بکلی منکوب و مغلوب شد. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فزرتی شود.