قهوهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خرمایی، برنزه، بلوطی، شاهبلوطی، فندقی، قهوهای روشن، بژ، گندمگون، سبزه، آجری، باروتی، اُخرایی، تلخ رنگ قهوهای و چیز قهوهایرنگ: گل اخری، بادام سوخته، کارامل
قهوه ایلغتنامه دهخداقهوه ای . [ ق َهَْ وَ / وِ ] (ص نسبی ) منسوب به قهوه .- رنگ قهوه ای ؛ رنگی شبیه به قهوه ٔبرشته . و آن ترکیبی است از قرمز و سیاه . رنگ قهوه ای مورد مصرف در قالی بافی را از پوست گردو، پوست انار و مازو تهیه میکنند. (
پوسیدگی قهوهایbrown rotواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیماری قارچی در درختانی با میوۀ هستهدار و دانهدار که نشانۀ بارز آن قهوهای و چروکیده و سفت شدن میوه و خشکیدگی گلها و زخم در شاخه است
ترکیب قهوهایافزاbrowning agentواژههای مصوب فرهنگستانافزودنی یا ترکیبی که سرعت یا شدت واکنش قهوهای شدن مواد غذایی را در حین فراوری افزایش میدهد
کوتولۀ قهوهایbrown dwarfواژههای مصوب فرهنگستانستارهای که بهخاطر جِرم کم نمیتواند واکنشهای هستهسوزی را در هستۀ خود انجام دهد و مانند ستاره بدرخشد
بافت چربی قهوهایbrown adipose tissueواژههای مصوب فرهنگستانیکی از دو نوع بافت چربی که اصلیترین وظیفۀ آن ایجاد حرارت است
بافت چربی قهوهایbrown adipose tissueواژههای مصوب فرهنگستانیکی از دو نوع بافت چربی که اصلیترین وظیفۀ آن ایجاد حرارت است
پوسیدگی قهوهایbrown rotواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیماری قارچی در درختانی با میوۀ هستهدار و دانهدار که نشانۀ بارز آن قهوهای و چروکیده و سفت شدن میوه و خشکیدگی گلها و زخم در شاخه است
کوتولۀ قهوهایbrown dwarfواژههای مصوب فرهنگستانستارهای که بهخاطر جِرم کم نمیتواند واکنشهای هستهسوزی را در هستۀ خود انجام دهد و مانند ستاره بدرخشد