قواشةلغتنامه دهخداقواشة. [ ق َ ش َ ] (ع اِ) آنچه ببریدن باقی ماند از درخت رز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). آنچه از درخت رز پس از بریدن باقی ماند. (ناظم الاطباء).
گیکواشهلغتنامه دهخداگیکواشه . [ گیک ْ ش َ / ش ِ ] (اِ) نام نباتی است که آن را گیک پره نیز گویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 314).
کواشةلغتنامه دهخداکواشة. [ ک ُش َ ] (ع اِ) سر کیر بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). سر حشفه ٔ کلان . (ناظم الاطباء).
کواسهلغتنامه دهخداکواسه . [ ک ُ / ک َ س َ / س ِ ] (اِ) کواس است که گونه و صفت و طرز و روش باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به کواس شود.
کواشهلغتنامه دهخداکواشه . [ ک ُ / ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) کواسه است که صفت و گونه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || طرز و روش . (برهان ) (آنندراج ). طرز و روش و قاعده و قانون . (ناظم الاطباء). و رجوع به کواسه شود.