کارت تلفنdebit card, prepaid card 1, prepaid telephone card, calling cardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کارت اعتباری که میتوان با آن بدون پرداخت نقدی از خدمات تلفن شهری، بینشهری یا بینالمللی بهرهمند شد
کارت برنامهwindscreen cardواژههای مصوب فرهنگستانلوحی برای نمایش مقصد و دیگر اطلاعات مربوط که معمولاً در سمت راست و پایین شیشۀ جلوی وسیلۀ نقلیۀ عمومی قرار داده میشود
کارت پروازboarding cardواژههای مصوب فرهنگستانمجوز ورود مسافر به هواپیما که معمولاً شمارۀ صندلی در آن قید میشود
کارت غیرلمسیcontactless cardواژههای مصوب فرهنگستانکارتی که تراشهای در درون آن تعبیه شده و برای انتقال دادههای آن کافی است آن را به پایانه نزدیک کرد
کارت هوشمندsmart cardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کارت پلاستیکی که یک ریزپردازنده در آن تعبیه شده است و کاربردهای مختلف دارد ازجمله پرداختهای مالی
قورتلغتنامه دهخداقورت . (ترکی ، اِ) با اشباع بمعنی کرم که آن را به عربی دودگویند. (سنگلاخ ). || گرگ . ذئب . (سنگلاخ ).
قورتلغتنامه دهخداقورت . [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلو [ از ایلات خمسه ٔ فارس ] . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
قورتلغتنامه دهخداقورت . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) جرعه . (سنگلاخ ). غورت . جرعه ٔ نوشیدنی .- قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است . (فرهنگ نظام ).- قورت مال ؛ لاف زن . (فرهنگ
قورتفرهنگ فارسی عمید۱. عمل فروبردن موادغذایی از حلق.۲. (اسم) آن مقدار مایعات که با یک بار فرو بردن نوشیده شود؛ جرعه؛ قلپ: یک قورت آب خوردم.
قورتلغتنامه دهخداقورت . (ترکی ، اِ) با اشباع بمعنی کرم که آن را به عربی دودگویند. (سنگلاخ ). || گرگ . ذئب . (سنگلاخ ).
قورتلغتنامه دهخداقورت . [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلو [ از ایلات خمسه ٔ فارس ] . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
قورتلغتنامه دهخداقورت . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) جرعه . (سنگلاخ ). غورت . جرعه ٔ نوشیدنی .- قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است . (فرهنگ نظام ).- قورت مال ؛ لاف زن . (فرهنگ
یالی قورتلغتنامه دهخدایالی قورت . (اِخ ) دهی است از بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 3000 گزی جنوب باختری قره آغاج و 238 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).