قومیوسلغتنامه دهخداقومیوس . [ ] (معرب ، اِ) قومیون . صمغ لوز است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کامپوزلغتنامه دهخداکامپوز. (نف مرکب ) کامجوی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به پوزیدن در لغت نامه و چاه پور در برهان شود.
کاموسلغتنامه دهخداکاموس . (اِخ ) دهی است از روستاهای اصفهان و شیخ زین الدین عبدالسلام کاموسی از آنجا بوده است . (آنندراج ).
کاموسلغتنامه دهخداکاموس . (اِخ ) (رزم ...) جنگی است که بین ایرانیان و ترکان روی داد و کیخسرو رستم را مأمور این جنگ کرد و بسیاری از ترکان از آن جمله کاموس در این جنگ کشته شدند. رجوع به ص 48 مجمل التواریخ و القصص و نیز رجوع به کاموس پهلوان تورانی شود.
کاموسلغتنامه دهخداکاموس . (اِخ ) (ارماند گاستن ) مستشارحقوقی فرانسه و عضو مجلس کنوانسیون . (1740-1804).
قوقیاوسلغتنامه دهخداقوقیاوس . [ ] (معرب ، اِ) قوموس اغریو. قومس اغریو.کمون بری یا شاهترج بری . (از فهرست مخزن الادویه ).