کاهلیلغتنامه دهخداکاهلی . [ هَِ ] (حامص ) تن آسانی . (یادداشت مؤلف ). تنبلی . سستی . کاهل قدمی : نه از کاهلی بد نه از بددلی که از جنگ بددل کند کاهلی . فردوسی .اگر کاهلی پیشه گیرد دلیرنگردد ز آسایش وگاه سیر. <p class="author