گاوcattleواژههای مصوب فرهنگستانپستاندار نشخوارکننده و بزرگپیکر و شکافتهسمی که به خانوادۀ گاویان تعلق دارد
حفاظ گلهروcattle guardواژههای مصوب فرهنگستاننردۀ چوبی یا فلزی که در نزدیکی گذرگاه گله به ریلبند/ تراورس نصب میشود
مخاطب تماسcalled partyواژههای مصوب فرهنگستانفردی که تماس مخابراتی را دریافت میکند متـ . مخاطب 2، برخوانده
پوستۀ آهکیcalcareous crust, cale-crustواژههای مصوب فرهنگستانافق سختشدۀ خاک که با کلسیمکربنات سیمانی شده است
واگن احشامcattle wagon, stock carواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واگن مسقف با دیوارههای مشبک برای حمل دام
حزاملغتنامه دهخداحزام . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن قیلة بنت مخرمة. مادرش قیلة گفت که او با پیغمبر بود و کشته شد. (الاصابة ج 2 ص 7 قسم 1).
بادگندیلغتنامه دهخدابادگندی . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) فتق . قیله . اَدْره . (مهذب الاسماء). تن آس . غُری .
غریلغتنامه دهخداغری . [ غ ُ ] (حامص ) فتق . فتاق . دبه خایگی . بادخایگی .بادگُندی . قیلة. ادرة. غر بودن . رجوع به غُر شود.