لغتنامه دهخدا
قیف . (اِ) آلتی که آن را از فلز یا شیشه سازند و دهانه ٔ آن بشکل مخروطی است که از پائین به لوله ای استوانه ای متصل میگردد و مایعات را بوسیله ٔ آن در ظرف دهان تنگ میریزند. (فرهنگ فارسی معین ).تکاو. تکاب . طرجهساله . طرجهاره . قمع. (منتهی الارب ) . رجوع به قمعشود.- <span